پارت چهل و ششم :

اینکه بگم تو طول کار کردن اصلا فکرم پی افسون نیست دروغه .از همه عجیب تر که زنگ نزده داد و هوار راه بیاندازه.کارهام کمی عقب افتاده و ظهر تو شرکت موندگار می شم و اینجام وحید انقدر پرحرفی می کنه که نگو.بالاخره کارهام تموم می شه و عصری به خونه بر می گردم.کلید رو تو در می اندازم؛همینکه در رو باز می کنم تمام هیکلم خیس می شه.چشم باز می کنمو تمام هیکلم از سر تا نوک با آب و کفه .به رو به رو نگاه می کنم

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۸ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۱۳۷ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • Setareh

    00

    واقعا لذت میبرم از خوندن این رمان😍♥️خسته نباشی نویسنده عزیز کارت عالیه

    ۱ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    خوشحالم که رمان رو دوست دارین

    ۴ هفته پیش
  • ف ر

    10

    خوبه

    ۱ ماه پیش
  • نسترن

    00

    زیباست واقعا.

    ۱ ماه پیش
  • سمیه هرمزی | نویسنده رمان

    ممنون از همراهیتون

    ۱ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.